روزی داشتیم با ماشین میرفتیم سر کار که ماشین پنچر شد بعد از اینکه تایر زاپاس را به جای تایر پنچر شده انداختیم به راه افتادیم.وقتی رسیدیم سر کار داداش ما که ادم بسیار شوخی است گفت امروز تایر ماشین ما پنچر شده بود تو همراه ما بودی یا نه البته مخاطبش من نبودم داداش دیگه ام بود.
داداش ما نگاهش کرد و ما زدیم زیر خنده بعد از یک ساعت نوبت به خودم رسید داشتم کار می کردم که دیدم سرو کله اش پیدا شد.
فهمیدم میخواهد چیزی بگوید.گفتم کاری داری گفت اره گفتم خوب بگو گفت امروز تایر ماشین پنچر شد دیگر نگذاشتم ادامه بدهد(ایا تو با ما بودی) من هم گفتم با شما نبودم ولی با همان ماشینی بودم که پنچر شد داداش ما دیگر این افتاد روی زبانش و ما هر کاری کردیم این جمله را از زبانش بکشیم بیرون نشد که نشد حالا به هر کی میرسد میگوید ایا تو با ما بودید که ماشین پنچر شد.ولی خوب اون روز ماشین پنچر شده بود ایا شما با ما بودید
راستی داداشم میگه بسکویت هم خریده بودیم
گفت بگو من هم نوشتم که بگویم
۱۳ مهرماه هزارو سیصدو هشتادو چهار خورشیدی
فرزان